نویسندگان اصلی گوتیک
برخی از تأثیرگذارترین و محبوبترین نویسندگان گوتیک قرن هجدهم عبارتند از هوراس والپول (قلعه اوترانتو، 1765)، آن رادکلیف (رازهای اودولفو، 1794)، متیو لوئیس (راهب، 1796)، و چارلز براکدن براون (Wie). ، 1798).
این ژانر تا قرن نوزدهم همچنان خوانندگان زیادی را به خود اختصاص داده است، ابتدا نویسندگان رمانتیک مانند سر والتر اسکات (The Tapestried Chamber, 1829) قراردادهای گوتیک را پذیرفتند، سپس به عنوان نویسندگان ویکتوریایی مانند رابرت لوئیس استیونسون (مورد عجیب دکتر) جکیل و آقای هاید، 1886) و برام استوکر (دراکولا، 1897) نقوش گوتیک را در داستان های وحشت و تعلیق خود گنجانده اند.
عناصر داستان گوتیک در بسیاری از آثار کلاسیک معتبر قرن نوزدهم رایج است، از جمله فرانکنشتاین مری شلی (1818)، خانه هفت شیروانی ناتانیل هاتورن (1851)، جین ایر از شارلوت برونته، هوبک ویکتور هونک ایر (1847) نوتردام (1831 به فرانسوی)، و بسیاری از داستان های نوشته شده توسط ادگار آلن پو مانند "قتل ها در خیابان مورگ" (1841) و "قلب قصه" (1843).
تأثیر بر ادبیات داستانی امروز
امروزه، ادبیات گوتیک جای خود را به داستانهای ارواح و ترسناک، داستانهای پلیسی، رمانهای تعلیقی و هیجانانگیز و دیگر اشکال معاصری داده است که بر رمز و راز، شوک و احساس تأکید دارند. در حالی که هر یک از این گونه ها (حداقل تا حد زیادی) مدیون داستان گوتیک است، ژانر گوتیک نیز توسط رمان نویسان و شاعرانی که در مجموع نمی توان آنها را به طور دقیق در زمره نویسندگان گوتیک طبقه بندی کرد، به کار گرفته شد و دوباره کار شد.
جین آستن در رمان نورثانگر ابی، با محبت باورهای نادرست و ناپختگیهایی را که میتوان با خواندن نادرست ادبیات گوتیک ایجاد کرد، به نمایش گذاشت. در روایت های تجربی مانند صدا و خشم و ابسالوم، ابسالوم! ویلیام فاکنر مشغله های گوتیک - عمارت های تهدیدآمیز، اسرار خانوادگی، عاشقانه محکوم به فنا - را به جنوب آمریکا منتقل کرد. و گابریل گارسیا مارکز در وقایع نگاری چند نسلی خود به نام صد سال تنهایی، روایتی خشن و رویایی را حول خانه ای خانوادگی می سازد که زندگی تاریکی به خود می گیرد.
شباهت با معماری گوتیک
بین ادبیات گوتیک و معمار گوتیک ارتباطات مهم، هرچند نه همیشه ثابت وجود دارد. سازههای گوتیک، با حکاکیها، شکافها و سایههای فراوانشان، میتوانند هالهای از رمز و راز و تاریکی را القا کنند و اغلب بهعنوان محیطهای مناسب در ادبیات گوتیک برای حال و هوای ایجاد شده در آن بالا عمل میکنند. نویسندگان گوتیک تمایل داشتند این تأثیرات عاطفی را در آثار خود پرورش دهند و برخی از نویسندگان حتی به معماری پرداختند. هوراس والپول همچنین اقامتگاه گوتیک عجیب و غریب و قلعه مانندی به نام تپه توت فرنگی طراحی کرد.
:: بازدید از این مطلب : 97
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0